بین برگ ها بودم آسمون رو هم می دیدم دلم می خواست تا اون ور کوه برم دیگه چیزی تا پروازم نمونده بود اما درخت رو ت دادن از اون بالا پرت شدم روی چمن اشتباه کردم از درخت دور شدم 

از ترس جیک جیک می کردم هر کس می اومد نوک می زدم در می رفتم تا این که گفتم شاید یکی باشه من رو برگردونه اون بالا سر درخت 

یکی اومد راحت رفتم توی دست هاش دلم گرم شد قشنگ حرف می زد بهم امید می داد حرف هاشو می فهمیدم اما خیلی دیر فهمیدم قراره تا ابد داغ درخت و پرواز به دلم بمونه 

دلم برای مادر تنگ شده بود کجا رفته بود کاش می اومد اما پامو با یه نخ بست به پایه میز

 

هر وقت می خواستم پرواز کنم نخ گیر می کرد می افتادم زمین 

حس خوبی بود بال هامو باز می کردم یعنی می تونستم پرواز کنم اما اون با حرف های قشنگ و محبتش می گفت کنار من جات امنه 

شاید راست می گفت باید یه مدتی می موندم هر وقت دلش می خواست بهم آب و غذا می داد نازم می کرد من می فهمیدم چی می گفت چه قدر تنهاست یا زندگی یش چه طوریه 

ولی هر وقت جیک جیک می کردم خودشو می زد به نشنیدن اصلا نبود بفهمه می خوام پرواز کنم می خواست یه قفس بخره 

مردم مردم مردم وقتی دیگه نمی تونستم درد بکشم وقتی دیگه نمی تونستم ببینم می تونم پرواز کنم اما اسیرم

چاک چاک قلب نتپنده نوشتن

در جست و جوی گنجشک ها بعد کاملش می کنم

تا از سرویس بابا جا نموندم بگم که وال پنجاه و دو هرتز خیلی خودمی

کنم ,جیک ,اون ,دلم ,فهمیدم ,حرف ,پرواز کنم ,می خواست ,می گفت ,هر وقت ,می کردم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تعمیر کامپیوتر کرج لیوان یکبار مصرف کاغذی-چاپ اختصاصی عشق من بچه محل حضرت معصومه سلام الله علیها کتابخانه عمومی شیخ عاملی شال آموزش کسب درآمد میلیونی از اینترنت درمان با ورزش وبلاگ رسمی مجتبی کاویان بک لینک طوری مشاوره حقوقی وکیل دات کام